English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8254 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
in the p U درزمان گذشته
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
on a dime <idiom> U درزمان خیلی کوتاه
when the chips are down <idiom> U درزمان مهم وخطرناک
decaying U کاهش رادیو اکتیویته درزمان معین
mosaic d. U وضع احکام دینی درزمان موسی
decay U کاهش رادیو اکتیویته درزمان معین
decayed U کاهش رادیو اکتیویته درزمان معین
decays U کاهش رادیو اکتیویته درزمان معین
executory contract U قراردادی که درزمان اینده باید اجرا شود
prestation U خدمتی که درزمان پیشین دربرابرمالیات انجام می دادند
essoin U بهانه برای عدم حضوردردادگاه درزمان مقرر
septuagint U ترجمه یونانی توریه بدست 07تن درزمان بطلیموس
jacobus U سکه زرکه درزمان جیمزیکم زدندوبهای ان از 02تا42شیلینگ بود
dispatch route U جاده تحت کنترل خودی درزمان مشخص مسیر اعزام پرسنل
prize of war U کشتیها یا کالاهای به غنیمت گرفته شده در بندر یا دریا درزمان جنگ
roundheal U عضو پارلمان انگلیس درزمان شارل یکم که سرش را ازته میزد
FatBits U انتخاب Mac Paint که به کاربر امکان ویرایش تصویر به صورت یک پیکسل درزمان میدهد
due out U از وقت مصرف گذشته از وقت گذشته
future perfect U شامل زمان اینده نقلی که در انگلیس بصورت have willو have shall ساخته میشودونشانه خاتمه عمل درزمان اینده میباشد
out of place <idiom> U درجایی اشتباه ،درزمان اشتباه بودن
moslem league U اولین حزب پاکستان که درزمان حیات محمد علی جناح که رهبر ان بود مقتدرترین حزب پاکستان محسوب می شد
phantom order U قرارداد تولید وسایل نظامی درزمان جنگ قرارداد تبدیل کارخانههای شخصی به کارخانجات نظامی
agone U گذشته
due out U گذشته
preceded U گذشته
last night U شب گذشته
bygone U گذشته
older U گذشته
yesternight U شب گذشته
past U گذشته
let [leave] alone <conj.> U گذشته از
spun or span U گذشته
aside from U گذشته از
beyoned the pale U از حد گذشته
oldest U گذشته
old U گذشته
by gone U گذشته
historical U گذشته
bypast U گذشته
gone by U گذشته
last a U گذشته
aside U گذشته از
asides U گذشته از
What is past is past . what is gone is gone . U گذشته ها گذشته
to say nothing of <conj.> U گذشته از
and certainly not <conj.> U گذشته از
departed U گذشته
over with U گذشته
foreby U گذشته
forepassed U گذشته
forepast U گذشته
foretime U گذشته
not to mention <conj.> U گذشته از
not to speak of <conj.> U گذشته از
forby <adv.> U از این گذشته
moreover <adv.> U از این گذشته
also [moreover] <adv.> U از این گذشته
on top of this <adv.> U از این گذشته
retrospective falsification U تحریف گذشته
past years U سالهای گذشته
besides <adv.> U از این گذشته
over and above <adv.> U از این گذشته
over and above U گذشته ازاین
lastmonth U ماه گذشته
further [moreover] <adv.> U از این گذشته
redolence U خاطرات گذشته
in addition <adv.> U از این گذشته
self devoted U از خود گذشته
also [moreover] <adv.> U گذشته از این
upheld U گذشته uphold
outdid U گذشته outdo
bled U گذشته Bleed
aside from that <adv.> U گذشته از این
forby <adv.> U گذشته از این
further [moreover] <adv.> U گذشته از این
in addition <adv.> U گذشته از این
additionally <adv.> U گذشته از این
retrospective view [on] U نگاه به گذشته
further on U از این گذشته
furthermore U از این گذشته
moreover <adv.> U گذشته از این
pt U زمان گذشته
over and above <adv.> U گذشته از این
the present and the past U اکنون و گذشته
the past tense U زمان گذشته
sware U گذشته swear
sup.latest or last U تازه گذشته
stale cheque U چک تاریخ گذشته
additionally <adv.> U از این گذشته
on top of this <adv.> U گذشته از این
the present and the past U حال و گذشته
the present and the past U گذشته و حال
the preterite tense U زمان گذشته
what is more <adv.> U گذشته از این
beyond that <adv.> U گذشته از این
on top of that <adv.> U گذشته از این
whish U بسرعت گذشته
on to <adv.> U گذشته از این
ultimo U در ماه گذشته
ultimo U ماه گذشته
the year past U سال گذشته
self giving U از خود گذشته
last year U سال گذشته
exposed U سر راه گذشته
what is more <adv.> U به جز آن [گذشته از این]
over and above <adv.> U به جز آن [گذشته از این]
nostalgia U حسرت گذشته
belated U ازموقع گذشته
belatedly U ازموقع گذشته
past tense U زمان گذشته
yesterday U زمان گذشته
bygone U چیزهای گذشته
regression U بازگشت به گذشته
desperate U از جان گذشته
retroactive U معطوف به گذشته
on top of this <adv.> U به جز آن [گذشته از این]
past U گذشته از ماورای
out of date U از تاریخ گذشته
retrospect U شامل گذشته
swore U گذشته sweatr
beyond that <adv.> U به جز آن [گذشته از این]
sprang U گذشته gnirps
yesteryear U سال گذشته
also U گذشته از این
besides <adv.> U گذشته از این
backs U عقبی گذشته
back U عقبی گذشته
rode U گذشته ride
aside from that <adv.> U از این گذشته
on to <adv.> U به جز آن [گذشته از این]
on top of that <adv.> U به جز آن [گذشته از این]
retrospect U نگاه به گذشته
next week U هفته گذشته
forby <adv.> U به جز آن [گذشته از این]
ex post U به اعتبار گذشته
over- U گذشته اضافی
besides <adv.> U به جز آن [گذشته از این]
aside from that <adv.> U به جز آن [گذشته از این]
also [moreover] <adv.> U به جز آن [گذشته از این]
furthermore <adv.> U به جز آن [گذشته از این]
additionally <adv.> U به جز آن [گذشته از این]
on to <adv.> U از این گذشته
in a. to this U گذشته ازاین
on top of that <adv.> U از این گذشته
beyond that <adv.> U از این گذشته
what is more <adv.> U از این گذشته
last sunday U یکشنبه گذشته
last week U هفته گذشته
desperado U از جان گذشته
expired U گذشته از موعد
late U تازه گذشته
furthermore <adv.> U از این گذشته
furthermore <adv.> U گذشته از این
in addition <adv.> U به جز آن [گذشته از این]
further [moreover] <adv.> U به جز آن [گذشته از این]
moreover <adv.> U به جز آن [گذشته از این]
over U گذشته اضافی
by gone U چیزهای گذشته
by gone U قدیمی گذشته ها
one cannot put back the time <proverb> U زمان گذشته نیاید به بر
longs U دیر گذشته ازوقت
longest U دیر گذشته ازوقت
The water has risen over his head . <proverb> U آب از سرش گذشته است .
got U زمان گذشته فعل get
long- U دیر گذشته ازوقت
longer U دیر گذشته ازوقت
long U دیر گذشته ازوقت
longed U دیر گذشته ازوقت
not to mention U گذشته از قطع نظر از
ultimo U مربوط به ماه گذشته
gladiators U پهلوان از جان گذشته
overdue U از موعد گذشته منقضی
the last two years U دوسال اخیر یا گذشته
latest U تازه گذشته اینده
see in the past makes saw U فعل see در گذشته sawمیشود
passe U کهنه مسلک گذشته
retroact U شامل گذشته شدن
ex post facto U شامل اصول گذشته
overdue draft U برات سررسید گذشته
gladiator U پهلوان از جان گذشته
took U زمان گذشته فعل take
Joking apart. U از شوخی گذشته ( جدی )
In the course of the past centuries. U درطی قرنهای گذشته
During the past few days. U طی چند روز گذشته
came U گذشته فعل امدن
To review the past in ones minds eye . U گذشته را از نظر گذراندن
(a) while back <idiom> U هفتها یا ماهای گذشته
secondary U حاکی از زمان گذشته
slept U گذشته و قسمت سوم sleep
wist U دانستن گذشته فعل wit
in the last fortnight U دراین پانزده روز گذشته
let bygones be bygones <idiom> U فراموش کردن اتفاقات گذشته
He is past work. U دیگر از سن کار کردنش گذشته
letter of d ult U مامه سوم ماه گذشته
Act according to the previous procedure. U بترتیب گذشته عمل کنید
of late years U دراین چند سال گذشته
over a U گذشته ازسن بلوغ یا12سال
shone U گذشته و اسم مفعول shine
spoiled or spoilt U گذشته و قسمت سوم spoil
retroactively U چنانکه شامل گذشته شود
we cannot undo the past U چیز گذشته را نمیتوان برگرداند
Recent search history Forum search
3تولدت مبارک
1Oem
1Country pumkin
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com